vasael.ir

کد خبر: ۱۳۴۳۹
تاریخ انتشار: ۲۶ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۷:۵۳ - 16 June 2019
آیت الله کعبی / ۱۳۱

فقه جهاد | عدم مقبولیت گفت‌وگو با مبنای پلورالیسم دینی

وسائل ـ آیت الله کعبی گفت: گاه مبنای گفت‌وگو پلوراليسم دينی است که جايز نيست. گاه مبنای گفت‌وگوی فرهنگی‌ها و تمدن‎ها، حقانيت توحيدی و رسيدن به اين حقيقت است که قابل قبول است.

به گزارش خبرنگار وسائل، آیت الله عباس کعبی استاد درس فقه جهاد|خارج فقه جهاد حوزه علمیه قم 13 آذر ماه سال 1396 در صد و سی و یکمین جلسه درس خارج فقه جهاد که در موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) برگزار شد، گفت: دعوت دو گونه است؛ ديپلماتيک و مردمی. 

وی افزود: در جاهايی که اصلا زمينه وجود ندارد، تبليغ و دعوت معقول نيست. بلکه بايد قبل از دعوت، زمينه سازي کرد. تبليغ يا دعوت الي الله بايد معقول و زمينه داشته باشد. وگرنه دعوت معنا ندارد. اين زمينه سازي، گاه واجب مي شود. در شرايط حاضر، و در مثل اروپا و امريکا، شايد دو نامه اي که رهبري معظم انقلاب به جوانان اروپا نوشتند، در واقع براي ايجاد زمينه دعوت الي الله در اروپاست. باید زمينه هايي را که در ذهن اين جوان اروپايي و امريکايي عليه اسلام به وجود آمده بايد زدوده شود.

استاد درس خارج حوزه علمیه قم با بیان اینکه دعوت نظم و سازمان مي طلبد، گفت: در دعوت هرج و مرج جايز نيست. اينکه به شيوه هاي مختلفي دعوت کنيم، يکي تند باشد ديگري کند، يکي به فروع و ديگري به اصول، جايز نيست. اين دعوت الي الله نقشه جامعي مي خواهد که به ضرر اسلام تمام نشود. يعني در دعوت به اسلام بايد به نفع اسلام تمام شود. يا باعث گسترش کمي و کيفي اسلام يا بعث عزت مسلمانان شود.

آیت الله کعبی اظهار داشت: اگر ما ابزار دعوت را نداشته باشيم، يا داعي به قدر کافي نداشته باشيم، يا علم لازم را کسب نکرده باشيم و حوزه هاي علميه ضعيف باشد، يا دشمن قوي باشد و بر ما مسلط باشد، اين دعوت نتيجه بخش نخواهد بود. تشخيص همه اين موارد به عهده حاکم است.

 

خلاصه جلسه گذشته

وی در جلسه گذشته گفت: کساني که متصدي امور مسلمين مي شوند، از جمله متصدي امر جهاد و دعوت الي الله مي شوند، بايد در کتاب و سنت، اعلم باشند وگرنه، هم گمراهند و هم خود را به زحمت انداخته اند و هم جامعه اسلامي را به زحمت مي اندازند. يعني جايز به تصدي نيستند.

استاد درس خارج حوزه علمیه قم تصریح کرد: همه مي توانند قبل از قتال دعوت کنند. اما در صحنه جنگ و قتال، دعوت منحصر به حکومت و نماينده اوست. حالا نسبت به رئيس کفار، آيا رئيس کفار را بايد دعوت کنيم و نامه ديپلماتيک بنويسيم، يا همه جنگجويان بايد به اسلام دعوت شوند و به آنها ابلاغ شود؟

آیت الله کعبی بیان داشت: از اصل امان استفاده کرديم که همه مسلمانان دست شان نسبت به دعوت مردمي باز است، نه دعوت حکومتي. آنچه اضافه مي کنيم، نسبت به جبهه کفر و کساني که با آنها مي جنگيم است.

 

دعوت الی الله – 12

بحث در وجوب دعوت الي الله و گفتيم که دعوت همگاني و بر عهده همه مسلمان هاست اما تفکيکي قائل شديم.

 

انواع دعوت

دعوت دو گونه است: ديپلماتيک و مردمي. دعوت ديپلماتيک، دعوتي است که حکومت با حکومت دارد. مخاطب حکمرانان هستند. يا حاکم مستقيم دعوت مي کند، يا نماينده فرستاده مي شود و حکومت را دعوت مي کند؛ آنهم قبل از جنگ. اما دعوتي هم هست مردمي. آن دعوت مردمي، ارتباط مستقيمي با حاکم و حکومت ندارد. آحاد مسلمانان مکلف به دعوتند. مسئوليت دارند که آحاد کفار را دعوت کنند. اين مطلب نيز ارتباطي به دعوت قبل از جهاد ندارد بلکه واجب هست.

ما گفتيم که دعوت آحاد براي کساني که شرايط آن را داشته باشند، واجب است. اين واجب زمين مانده است و منظور ما از شيراط، شناخت اسلام و قدرت تاثر گذاري و فهم زبان و ... است. به دلايلي که از آيات و روايات بيان کرديم، اصل دعوت واجب است.

 

لزوم زمينه سازی برای دعوت

آنچه امروز مطرح است، اينکه اگر دعوت الي الله چه از نوع ديپلماتيک و چه از نوع عمومي، زمينه اي نداشته باشد. مثلا ممکن است به دليل اينکه کفار و مشرکين نسبت به اعتقادات و دين آباء و اجدادي خود تعصب داشته باشند. يا شايد عليه اسلام تبليغ شده است و آن را در موضع دفاعي قرار داده اند و ما بايد اول اسلام را تبيين کنيم تا تبليغات خنثي شود. مانند زمان ما که اسلام هراسي به يک رويه در اروپا و امريکا تبديل شده است.

هر چه خشونت و ترور و خصال جنايت کارانه دارد، به اسلام نسبت مي دهند. نمي گويند گروه تروريسيتي به نام داعش وجود دارد، بلکه مي گويند اسلام افراطي. در حالي که اگر يک مسيحي آدم کش يا يهودي آدمکش پيدا شود، نمي گويند مسيحي يا يهودي افراطي! اما در مورد اسلام زود مي گويد اسلام افراطي. گاه اين قيد افراطي را هم حذف مي کنند و مي گويند اين اسلام است!

در جاهايي که اصلا زمينه وجود ندارد، تبليغ و دعوت معقول نيست. بلکه بايد قبل از دعوت، زمينه سازي کرد. مانند زمان که موج اسلام هراسي در اروپا و امريکا راه افتاده است. اين اسلام هراسي بلکه بالاتر اسلام ستيزي، امرو وجود دارد. يکي از مشاروان ترامپ توئيت کرده و سخنراني کرده که اعتقاد يک ميليارد و سيصد هزار مسلمان، تروريستي است و اصل اسلام را بايد نابود کرد! تا آنجا که مي توانيم بايد عليه اسلام تبليغ کنيم.

اگر اين عده با غول رسانه اي فضايي ايجاد کنند که اصلا شنونده اي باقي نماند. چه بايد کرد؟ چه چيز را تبليغ کنيم؟ بنابراين تبليغ يا دعوت الي الله بايد معقول و زمينه داشته باشد. وگرنه دعوت معنا ندارد. مي تواند به سيره رسول گرامي اسلام(ص) استناد کرد.

ايشان بعد از سختي هايي که در مکه داشتند و ديدند فايده ندارد، تشخيص دادند به طائف بروند. بعد از عام‌الحزن و شرايط اقتصادي در مکه و ياس و نااميدي، به طائف رفتند و ثقيف را به اسلام دعوت کردند. نزد سه نفر از زعماي طائف رفتند و اسلام را عرضه کردند. اينان نيز استخفاف کردند و به تمسخر گرفتند و کلمات تندي را بر عليه حضرت به زبان آوردند. به کودکان خود دستور دادند پيامبر را اذيت کنند تا حضرت از طائف بيرون برود. بالاخره راه را بر حضرت بستند.

علي رغم همه صبر و استقامتي که حضرت داشتند، در گوشه اي در طائف نشستند و اين ادعيه زيبا را - بنابر تاريخ طبري و کامل ابن اثير - به زبان آوردند: «اللهم اليک اشکوا ضعف قوتي و قلت حيلتي و هواني علي الناس اللهم يا ارحم الراحمين انت رب المستضعفين و انت ربي الي من تکلني الي بعيد يتهجمني او الي عدو ملکته امري ان لم يکن بک علي غضب فلا ابالي و لکن عافيتک هي اوسع اني اعوذ بنور وجهک الذي اشرقت به الظلمات و صلح عليه امر الدنيا و الاخره من ان تنزل بي غضبک او تحل بي سخطک».

حضرت به خداوند توسل مي کنند و دعا مي کنند و از ثقيف مايوس مي شودو از طائف بيرون مي روند. چون ديگر زمينه تبليغ نبود. منظور اين است که معنا ندارد وقتي زمينه اي نيست، تبليغ کنيم. بلکه بايد بستر فراهم شود.

در مکه نيز راه‌ها بسته شد و زمينه در بيعت عقبه اولي و ثاني فراهم شد. حضرت ابتدا در مدينه زمينه سازي کردند. دعوت به خدا، دفعي و قسري و جبري نيست. اينکه دفعتا وارد جايي شويم و بگوييم مي خواهيم به خدا دعوت کنيم و ايمان بياوريد! آنها هم مي گويند برويد پي کارتان! بلکه دعوت بايد تدريجي باشد و اين امر مستلزم زمينه سازي است.

اين زمينه سازي، گاه واجب مي شود. در شرايط حاضر، و در مثل اروپا و امريکا، شايد دو نامه اي که رهبري معظم انقلاب به جوانان اروپا نوشتند، در واقع براي ايجاد زمينه دعوت الي الله در اروپاست. يک نامه را در اول بهمن 93 نوشتند و در پي حوادث فرانسته نگارش کردند.

زماني که به آنجا هجوم کردند و اسلام ستيزي به اوج خود رسيد و تصاوير توهين آميز به مقدسات اسلامي در نشريه فرانسوي منتشر شد، و جريانات ضد اسلامي فعال شدند، رهبري معظم تصميم گرفتند که نامه اي به جوانان و اروپاي شمالي بنويسند. البته به زبان هاي زنده دنيا نيز ترجمه شد. چرا آن جوانان را خطاب قرار دادند؟ خود ايشان توضيح دادند.

هم براي دفاع از اسلام، و هم براي ايجاد زمينه نشر اسلام و هم براي ايجاد زمينه آگاهي اين جوانان است. چون دلهايشان به فطرت و حقيقت نزديکتر است و راحت مي توان آنها را خطاب قرار داد. رهبري از اين فرصت استفاده کردند. به جز اين فرصت نامه نوشتن، شايد کار بهتري نمي توان کرد. يا حضرت امام(ره) وقتي شرايط را فراهم ديد، بعد از سقوط اتحاد جماهير شوروي، قصد دعوت به اسلام داشتند بلکه حکومت و ايدئولوژي آنها به اسلام تغيير کند.

 

نگاهی به نامه رهبری معظم به جوانان اروپا

منظور اين است که زمينه سازي دعوت واجب است. اين بخش از نامه رهبري مهم است که ايشان نوشتند: «نه به اين علت که پدران و مادران شما را ناديده مي انگارم، بلکه به اين سبب که آينده ملت و سرزمين‌تان را در دست شما مي بينم و نيز حس حقيقت جويي را در قلب هاي شما زنده تر و هوشيارتر مي يابم. همچنين در اين نوشته به سياستمدران و دولتمردان شما خطاب نمي کنم چون معتقدم آنان آگاهانه راه سياست را از مسير صداقت و درستي جدا کردند».

يعني سياستمداران مي دانند چه مي کنند. بعد فرمودند: «سخن من با شما درباره اسلام است». يعني لازم نيست مستقيم بگويد شما را به اسلام و توحيد دعوت مي کنم! بلکه زمينه هايي را که در ذهن اين جوان اروپايي و امريکايي عليه اسلام به وجود آمده بايد زدوده شود.

کساني که براي ذبح شرعي به برزيل مي روند، مي گفتند: آنها مي گفتند مسلمان يعني انفجار! يعني فکر مي کنند جزو اعتقاد مسلمانان اين است که مسلمان بايد خودکشي کند و ديگران را بکشد! اين برداشت خطرناکي است. بدنامي اسلام توسط داعش بود. اينجا رهبري مي فرمايد: «سخن من با شما در مورد اسلام است و به طور خاص درباره تصوير و چهره اي که از اسلام به شما ارائه مي گردد». اين تصوير را مي خواهد تصحيح کند؛ يعني ايجاد زمينه براي دعوت.

سپس مفصل به مساله رسانه ها مي پردازند و...ضمن اينکه مي فرمايد به اين تبليغات توجه نکنيد، مي فرمايد: «خواسته دوم من اين است که در واکنش به سيل پيشداوري ها و تبليغات منفي، سعي کنيد شناختي مستقيم و بي واسطه از اين دين به دست آوريد».

ايشان آنان را به شناخت اسلام دعوت مي کند. منطق سليم اقتضا مي کند که لااقل بدانيد انچه شما را از آن مي گريزانند و مي ترسانند، چيست؟» سپس مي فرمايند به منابع  دست اول يعني قرآن و سخنان پيامبر(ص) مراجعه کنيد و از آنها مي خواهد سد عاطفي بين مسلمانان و اروپاييان شکسته شود.

بنابراين هم تلاش مي کنند زمينه رواني ايجاد کنند. هم به تبليغات منفي توجه نکنند. هم به شناخت اسلام دعوت مي کنند. هم سد رواني را بشکنند. هم فرصتي براي فهم صحيح و درک بدون پيشداوري از اسلام فراهم شود. نامه دوم ايشان در سال هشتم آذر 94 است. اين نامه نيز مفصل تر از قبلي است، اما با همين موضوع است. ايشان در نامه دوم تمدن غرب را به چالش مي کشد.

هدف ما از ذکر اين سخنان چه بود؟ آنچه ما در جواهر خوانديم، دعوت به ماثور بود: «و يستحب الدعاء بالمأثور». اما الان چيزي که مي خواهيم اضافه کنيم، بايد بگوييم دعوت متناسب با مقتضيات زمان است، نه دعوت به ماثور. دعوت متناسب اين است که ببينيم در جنگ تمدن ها، يا مقابله تمدن ها قرار داريم. ذهنيت آنها نسبت به اسلام منفي است. مطابق شرايط هر زمان، دعوت متفاوت است. اين تمام کلام نسبت به اين سخن است.

 

مخاطرات دعوت و لزوم ساماندهی

سخن دوم ما اين است که حتي در زمينه سازي براي دعوت، ممکن است دعوت توام با مخاطرات و سختي ها و مضراتي باشد. اگر دعوت به اسلام در شرايط زماني به ضرر اسلام باشد. يعني اگر ما به خدا دعوت کنيم، اسلام ضرر کند! آن موقع قطعا دعوت در اين موارد جايز نيست. چگونه تصور مي شود که به ضرر اسلام باشد؟ 

آنجا که دعوت را به خالت در امور داخلي تعبير کنند و يا شرايطي پيش آيد که جنگي صورت بگيرد و باعث نابودي اسلام و مسلمان ها شود يا اينکه همين دعوت باعث شود اقليت هاي مسلمان در کشورهاي آنها، به خطر بيفتند و مورد قتل واقع شوند. در چنين شرايطي، با لحاظ مصالح و مفاسد و تابع شرايط زمان جايز نيست. تشخيص آن در وهله اول با حاکم اسلامي است.

لذا دعوت نظم و سازمان مي طلبد. در دعوت هرج و مرج جايز نيست. اينکه به شيوه هاي مختلفي دعوت کنيم، يکي تند باشد ديگري کند، يکي به فروع و ديگري به اصول، جايز نيست. اين دعوت الي الله نقشه جامعي مي خواهد که به ضرر اسلام تمام نشود. يعني در دعوت به اسلام بايد به نفع اسلام تمام شود. يا باعث گسترش کمي و کيفي اسلام يا بعث عزت مسلمانان شود.

اگر ما ابزار دعوت را نداشته باشيم، يا داعي به قدر کافي نداشته باشيم، يا علم لازم را کسب نکرده باشيم و حوزه هاي علميه ضعيف باشد، يا دشمن قوي باشد و بر ما مسلط باشد، اين دعوت نتيجه بخش نخواهد بود. تشخيص همه اين موارد به عهده حاکم است.

زمان پيامبر(ص) که مثال زديم، خود ايشان صاحب دعوت بود و به مدت سه سال هسته چهل نفري تشکيل دادند که مي توانستند شکنجه ها را تحمل کنند و اهل صبر و استقامت بودند. دعوت آن گاه توسط خدا علني شد و فرمود: «وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الْأَقْرَبينَ»  که ديگر اين تضمين وجود داشت که اصل اسلام، ولو با مقاومت از بين نمي رود. مسلمانان از بين نمي رفتند. پيامبر(ص) و يارانش نيز آماده فداکاري تا سرحد شهادت در راه اسلام بودند. اگر چنين شرايطي نباشد و عکس آن اتفاق بيفتد چطور؟ ديگر دعوت معنا ندارد!

ما در شرايط صد در صد دفاعي خواهيم بود. البته زمينه را بايد فراهم کرد. بين خود تبليغ دين را فراوان کنيم. تشکلات درست کنيم. نبايد دست برداريم. اما اينکه دعوت به اسلام جزو اوليات کار ما باشد، محل تامل است چون ممکن است به ضرر ما تمام شود. و گفته شد تشخص اين امر به عهده رهبري و کارشناسان صاحب فن و مورد اعتماد رهبري که ايشان با آنان مشورت کنند و به جمع بندي برسند.

خلاصه کلام اينکه‌ دقت کنيد بحث ما درباره ضرر به اسلام است. اين ضرر اگر قطعي و ثابت و مسلم باشد، دعوت الي الله در اولويت نيست و بايد زمينه سازي کرد. ضرر خيالي منظور ما نيست.

 

مساله دعوت و گفت‌وگوی فرهنگی‌ها و تمدن‌ها

آيا به جاي دعوت به اسلام، حق داريم به گفتگوي فرهنگي ها و تمدن ها بپردازيم؟ بايد ببينيم منظور از اين گفتگو جيست؟ گاه از اين گفتگو به معناي تنازل و عقب نشيني است. يعني معامله کنيم و بگوييم تبادل فرهنگي و تمدني داشته باشيم به گونه اي که به خاطر آن از بخشي از اسلام دست برداريم. اين امر جايز نيست.

«وَ أَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ وَ احْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ ما أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّما يُريدُ اللَّهُ أَنْ يُصيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَ إِنَّ كَثيراً مِنَ النَّاسِ لَفاسِقُونَ» يا مي فرمايد: « وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ» يا صريحا مي فرمايد:« لَكُمْ دينُكُمْ وَ لِيَ دين»ِ اين مطلب جايز نيست که از اعتقادات خود کوتاه بياييم.

اما گاه منظور از گفتگوي فرهنگ و تمدن، بستر سازي براي دعوت به اسلام است. يعني راه منحصر دعوت به اسلام، گفتگوست و از اين طريق مي توانيم آنان را به چالش بکشانيم. يعني مصداق اين آيه شريفه مي شود: «قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى‏ كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ»  اين گفتگو تا آنجا که منتهي به بندگي خدا و نفي مطلق شرک شود. از حاکميت برابر باشيم؛ نه شما رب ما باشيد نه ما رب شما؛ ما و شما هر دو يک رب داشته باشيم و آن خداي واحد قهار است.

اينجا گفتگو براي رسيدن به حقيقت به عنوان يکي از شيوه هاي دعوت الي الله جايز است. مگر نمي گوييم: « ادْعُ إِلى‏ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدينَ»   اين نوع گفتگو از مصاديق جدال احسن است.

بنابراين گفتگويي که قرآن به آن دعوت مي کند، گفتگو براي شناخت خدا و عبادت و نفي شرک به خدا و اثبات حاکميت مطلق خدا و نفي حاکميت هاي ديگر است؛ نه گفتگو براي تنازل و کوتاه آمدن از اصول و اعتقادات و عادي سازي و شکستن مرز با دشمن. گفتگو به اين معنا جايز نيست.

اما گفتگو به عنوان راهي براي دعوت به خدا، گفتگو به معناي راهي براي زمينه سازي شناخت خدا، گفتگو براي ايجاد افقي به سمت توحيد و معاد باشد، ارزشمند است.

اين مساله که در زمان به عنوان گفتگوي فرهنگ ها و تمدن‌ها، اينچنين نيست، بلکه به معنيا به رسميت شناخت فرهنگ ها و تمدن هاي مختلف جهان است و به اصطلاح همزيستي مسالمت آميز بدون اثبات حق دعوت الي الله و اينکه بگوييم ما مي خواهيم شما را به خدا دعوت کنيم. شما در گمراهي هستيد. اين نوع گفتگو جايز نيست. منطق گفتگو چنين است که خداوند از زبان پيامبر(ص) مي فرمايد: « َ إِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلى‏ هُدىً أَوْ في‏ ضَلالٍ مُبينٍ»  يعني ما يا شما بر هدايت هستيم يا گمراهي روشن. نمي شود هم ما بر حق باشيم هم شما!

گاه مبنای گفتگو پلوراليسم ديني است که جايز نيست. گاه مبناي گفتگوي فرهنگي ها و تمدن ها، حقانيت توحيدي  و رسيدن به اين حقيقت است که قابل قبول است.900/241/ح

 

مقرر: هادی قطبی

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۰ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۳۱:۵۳
طلوع افتاب
۰۶:۰۸:۰۰
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۶
غروب آفتاب
۱۹:۵۸:۰۸
اذان مغرب
۲۰:۱۶:۳۳